۱۳۹۵ آذر ۲۲, دوشنبه

اعدام مجاهد شهید زبنب حبیبی‌فرد و طفل به دنيا نیامده‌اش


زینب حبیبی‌فرد سال ۱۳۴۰ متولد شد. او در سال۶۰ توسط دژخیمان خمینی در شیراز اعدام شد.
خاطره یکی از زندانیان درباره مجاهد شهید زینب حبیبی‌فرد(طاهره) : 
اواخر مرداد ماه ۶۰ بود. یک روز صبح که در هواخوری قدم می‌زدیم در باز شد سه زندانی جدید وارد محوطه هواخوری شدند و بدون اینکه آشنایی به کسی بدهند در گوشه‌یی نشستند معمول بود هر کس که جدید وارد زندان می‌شد برای مشخص شدن موضعش بچه‌ها یکسری سوالات از او می‌کردند. یکی از آنها که کمی بعد فهمیدم  خواهر یکی از هم‌سلولی‌هایم هست به تعدادی از بچه‌ها که میشناخت و اعتماد داشت گفته بود که«وضعیت من خوب نیست، دور من جمع نشوید در بند با هم صحبت می‌کنیم» در بند تعریف کرد که « من انفرادی بودم و چند شب پیش دستگیر شدم پاسدارها مسلحانه و به‌طرزی غافلگیرانه ساعت۱۱ شب به خانه‌یی که تازه چند روز بود در آن ساکن شده بودیم حمله کردند». طاهره در خانه تنها بوده پاسداران روی سرش می‌ریزند و شروع به کتک زدنش می‌کنند بعد منتظر می‌شوند تا همسرش محمدجواد شاهین که از مجاهدان زندانی در زمان شاه بود به خانه بیاید و او را هم دستگیر می‌کنند.
پاسداران برای گرفتن اطلاعات از زینب او را شکنجه می‌کنند اما او مقاومت می‌کند و هیچ اطلاعاتی حتی اسم خودش را به آنها نمیدهد بعد از مدتی او را با چشم بسته به اتاق دیگری می‌برند. با بازکردن چشمبند، همسرش جواد را با چهر‌ه‌یی شکنجه شده و آش و لاش میبیند اولش همدیگر را نمی‌شناسند چون از فرط شکنجه چهره‌ی هر دوی‌شان تغییر کرده بود اما بعد که متوجه می‌شوند جواد به او می‌گوید همه اطلاعات ما توسط فردی لو رفته، همان شب ساعت نه و نیم دنبال حاکم ضدشرع می‌روند و آخوند بروجردی را برای به‌اصطلاح محاکمه می‌آورند. از طاهره سئوال می‌کنند که: «آیا تو سازمان مجاهدین را قبول داری؟» و طاهره با استواری تمام پاسخ می‌دهد« من سازمان مجاهدین را با گوشت و پوست و استخوانم قبول دارم و از شما دژخیمان نیز هیچ هراسی ندارم!» بیدادگاه نیم ساعت بیشتر طول نمی‌کشد و نتیجه هم حکم اعدام برای طاهره بود. حکمی که زمان اجرای آن نامشخص بود. طاهره در آن موقع باردار بود.
ساعت دوازده و نیم شب در سلول باز شد. زندانبان با چراغ‌قوه‌یی در دست با صدای بلند فریاد زد: «حبیبی فرد». بعد خیلی سریع طاهره را به بیرون بند برد. در سلول بسته شد. لحظه‌یی بعد صدای الله‌اکبر طاهره بلند شد و دیگر صدایی به‌گوش نرسید.
دو روز بعد خبر اعدام طاهره و طفل به دنیا نیامده‌اش را به‌همراه همسرش محمدجواد شاهین و ۲۸نفر دیگر در همان شب را شنیدیم. روزنامه‌های رژیم خبر را درج کرده بودند. پیکر مجاهد شهید طاهره حبیبی فرد را به مادرش تحویل دادند. به‌گفته خانواده و دوستان که پیکر او را دیده بودند، ۳انگشت او قطع شده بود و کتفش سوراخ، و چندین جای بدنش را با اتو سوزانده و صاف کرده بودند.


ﮐﺎﺷﻔﺎن چشمه
ﮐﺎﺷﻔﺎن ﻓﺮوتن ﺷﻮﮐﺮان
ﺟﻮﻳﻨﺪﮔﺎن ﺷﺎدی در ﻣﺠﺮی ﺁﺗﺸﻔﺸﺎنها
ﺷﻌﺒﺪﻩﺑﺎزان ﻟﺒﺨﻨﺪ، در ﺷﺒﮑﻼﻩ درد
ﺑﺎ ﺟﺎﭘﺎﺋﯽ ژرفتر از ﺷﺎدی در ﮔﺬرﮔﺎﻩ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎن
در برابر تندر ميايستند،خانه را روشن ميكنند و ميميرند


با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر